عرفه آمد و من باز مصفا نشدم
حاجی معتکف یوسف زهرا نشدم
همه گشتند سفید و دل من هست سیاه
باز هم شکرکه پیش همه رسوا نشدم
مطمئن
باش ، حرفهایت هرچند تکراری باشد یکی هست که به آنها گوش میدهد آن کسی نیست جز خدا
سلام بر عرفه که جانمان را به رایحه و خنکای نسیم نوازش می دهد . . .
آیا در رؤیاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟
عرفه،
رؤیایی است که به حقیقت می پیوندد . . .
روز عرفه، بر عارفان حق، آنان که از خیمه وجود خویش بیرون می آیند
و
با آتش شوق و اشتیاق وصال، به دعا و نیایش متوسل می شوند، خجسته باد.
در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم
و
پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان . . .
خدایا! آنگاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرحبخش نام و یادت سرشار است،
بگذار
در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شستوشو دهیم . .
.
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم،
در
روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است . .
.
روز عرفه، روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا
و
روز زمزمه رازمندی های حسین و روز برخورد اشک و لبخند است . .
.
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات،
جاری
می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است . .
.
روز
عرفه، روزی است که درهای آسمان را
برای
پذیرش تضرعهای عاشقانه بندگان ذات اقدس الهی میگشایند . .
.
روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت
و
اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها گسترانیده است.